شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل
نام اوهم نـشردیـن،تبـلیـغ آئـین میکند عـطر او فیضیهها راعطرآگـین میکند
نامسلمان را مسلمان میکند باهر نفـس برکـتش همواره کافرراخـدابین میکند
دخترمعصوم یعنی حضرت معصومه که دستاعجـازش کـتابالله تـدوینمیکند
زائرکعـبه طواف مرقدش را هفـت بار مـوسـم حـج دوربیتالله تـمرینمیکـند
میدرخـشد ازدل چـادر نـمازش آفتاب نـورعـالم را خـدا اینگونه تامین میکند
آبـرو و اعـتـباری میدهـد پـابـوسیاش "مرعشی"راخاک کویش عالم دین میکند
آب شوراین حرم بارحمت خاتون شهر زنـدگیِّ تـلـخ را شیـرینشیـرین میکـند
از کریمه جز کـرم چیزی ندیده سائـلش هرچه رادر خانه دارد نذرمسکین میکند صورت وسیرت اگر زیباست کارچشمهاست صورتم راگریۀ درروضه تزئین میکند
مطمئن هستم که آقای خراسان تکتک گریه کنهارا برای روضه گلچین میکند
محض دیـداربرادرازمدیـنه خواهـری مرکبش را با دودست خستهاش زین میکند
حاجتش تنها زیارتکردن روی رضاست هرشب از شوق اجابت ختم یاسین میکند
بازهـم عشق وعلاقه به حسین دیگری زیـنـبی را از فـراق یارغمگـین میکند روضهاش یعنی گریزیسویدشتکربلا پس مسیر روضه را اینگونه تعیین میکند جایشکرش باقیاست این خواهرمحزون ندید سیـنۀ آزردهای راچکـمه سنگین میکند